شيخ محمد خياباني در 1297 هجري متولد گرديد. در کودکي به روسيه مسافرت نمود. پس از مراجعت از آنجا وارد روحانيت شد. از مرحوم آقا سيد ابوالحسن آقا انگجي درس خواند، بالاخره امام مسجد کريمخان واقع در محله خيابان تبريز گشت.
در نهضت مشروطيت با نام خياباني شرکت کرد. در انجمن ايالتي وکيل شد، در بلواي تبريز تفنگ برداشت، و به نمايندگي دوره دوم تقنينيه انتخاب گرديد و در آن مجلس بر ضد اولتيماتوم روسيه اعتراض کرد.
پس از انفصال مجلس مزبور به روسيه رفت. در ايام حکومت شجاع الدوله بر اثر وساطت مرحوم حاج ميرزا عبدالکريم آقا امام جمعه، به تبريز مراجعت نمود. بر آن شد که کار سابق را از سر گيرد، به محراب و منبر رود. اما بر اثر سابقه مشروطيت خواهي مأموم و مريد پيدا نکرد.
خياباني در تبريز بدون فعاليت روزگار مي گذرانيد؛ تا در روسيه انقلاب ظاهر شد و تزار سقوط کرد. وي فوراً حزب دمکرات را که پنج سال تعطيل شده بود، دو مرتبه تشکيل داد و روزنامه تجدد را منتشر کرد. اما در اين ايام ميرزا اسمعيل نوبري از قيافه هاي مهيب مشروطيت ايران و بارز اين نهضت وارد تبريز شده، در فرقه دمکرات صاحب نفوذ شد. بر اثر بي پروائي و بي باکي از خونريزي و در دست داشتن چند تن آدمکش قفقازي، شيخ را تحت الشعاع خود قرار داده و دست به ترور گشاد. بدواً فخرالمعالي مدعي العموم بدايت را که نظميه را به جلوگيري از اعمال نوبري واميداشت مقتول نمود و سپس چند تن از متنفذين و ثروتمندان را به قتل رسانيد. شيخ در اينجا از خود ضعف نشان داد. نه ميرزا اسمعيل را از حزب اخراج نمود و نه خود از حزب کنار کشيد.
در اثر اين خونهاي ناحق، حزب دمکرات وجهه خود را گم کرد، تا ترکها در سال 1337 قمري سران اين حزب را که عبارت از شيخ و نوبري و بادامچي باشند، توقيف کرده به قارض بردند. مدت توقيف چندان طول نکشيد. پس از انقضاي مدت توقيف اين سه تن به تبريز مراجعت کردند.
شيخ در اولين نطق خود از دلسردي بعضي از اعضا گله کرد. دکتر زين العابدين خان ايرانشهر از رويه سابق و از ترور انتقاد نمود. شيخ گفت: گذشته، گذشته است. يعني به غلط بودن رژيم ترور اقرار کرد.
شيخ و رفقايش با وجود انتخاب شدن به نمايندگي به مجلس نرفتند. به اين بهانه که وثوق الدوله شروع به اجراي قرارداد 1919 کرده و سکوت در اين موقع خيانت به کشور است قيام نمودند. آنان مي گفتند ما ميخواهيم در غياب مجلس يک قوه ملي تشکيل داده، کابينه اي صالح و لايق روي کار آريم. بلافاصله دست روي ادارات دولتي غير از قشون گذاشتند و صاحب اختيار تبريز و اطراف شدند.
در اين اثنا کابينه عاقد قرارداد سقوط کرد. مشيرالدوله پيرنيا از رجال وجيه و آزاديخواه، رئيس الوزراء شد. چون خياباني از حکومت مرکزي اطاعت نکرد، دولت مشيرالدوله، حاج مخبرالسلطنه را با اختيارات به آذربايجان فرستاد. والي جديد در اواسط ذيحجه وارد تبريز شد. حمله نيروهاي مخبرالسلطنه جهت تصرف مرکز استقرار شيخ محمد خياباني شب 28 ذيحجه 1338 قمري (1299 شمسي) بود. صبح 29آن ماه، مرکز حزب را تصرف کرد. در اين گيرودار چند نفر از گارد ملي (قوه مسلح حزب) کشته شدند و خود شيخ نيز مقتول گرديد.