تاريخچه
بهايي گري از بابيت نشات گرفته و بابيت خود ريشه در شيخي گري 1 دارد . عقايد اوليه ي فرقه ي بهايي تلفيق و تركيبي از عقايد تشيع عرفان ايراني نظريه هاي حكماي اسلامي و يوناني است كه پس از سپري شدن عمري هزارساله به صورت شيخي گري سپس بابيگري و سرانجام بهاييت درآمد. اما آن چه امروز در فرقه ي بهايي مطرح مي شود با شيوه و افكار بنيانگذاران آن تفاوت دارد.
ظهور شيخيه مصادف با دوران فتحعلي شاه قاجار (1250 ـ 1212 ه . ق ) و بدعت بابيان مقارن با سلطنت محمد شاه (1264 ـ 1250 ه" . ق ) است . بنيانگذار فرقه ي بابيه شخصي به نام سيد علي محمد شيرازي بود كه مدتي در عتبات درس خوانده و چند سالي در حومه ي بغداد و سپس بوشهر گوشه نشيني اختيار كرده و رياضت كشيده بود او پس از يك اعتكاف چهل روزه در مسجد كوفه و سفر به مكه به بوشهر بازگشت و خود را « باب الهي » ناميد. سپس مبلغيني به شيراز فرستاد و عده اي ازجاهلان و ساده لوحان را به عنوان مريد به دور خود جمع كرد.
البته مخفي نماند كه عمال انگليسي كمپاني هند شرقي نيز از او و پيروانش حمايت مالي مي كردند و به وسيله ي همين پول ها هم بود كه منوچهر خان معتمدالدوله حاكم اصفهان باب را به اصفهان فراخواند و در آن جا آزادي كامل به او اعطا نمود. به اين ترتيب باب تا سال 1263 ه . ق كه سال فوت معتمدالدوله بود در سايه ي حمايت او به تبليغات پرداخت و مريدانش در زنجان و يزد رو به فزوني گذاشتند.
عمده ي فعاليت هاي جنبش بابيه در اين زمان پيرامون انديشه مهدويت دور مي زد.
اما با گذشت زمان علي محمد باب كه نخست خود را باب امام زمان (عج ) مي خواند پس از چندي ادعاي مهدويت كرده و نغمه ي ايجاد دين تازه اي را سرداد . سپس ادعاي نبوت كرد و سرانجام نيز دعوي ربوبيت و الوهيت نمود . 2 اما با درگذشت حاكم اصفهان به دستور محمد شاه قاجار باب را در قلعه ي چهريق اردبيل زنداني كردند و او تا زماني كه به دستور اميركبير در تبريز اعدام شد در آن قلعه به سر مي برد . 3 (شعبان 1266 ه" . ق ) با اين حال پيامد حركت باب همچنان ادامه يافت . چرا كه سنگيني فشارهاي روزافزون و طاقت فرساي اقتصادي بر پيكر جامعه ي عصر قاجار ـ به ويژه محمد شاه وناصرالدين شاه ـ طبقه ي زحمت كش ايراني را سخت به ستوه آورده بود و نارضايتي هاي اجتماعي تنها نياز به جرقه اي داشت تا آتش خشم مردم را نسبت به دولتمردان بي كفايت روشن سازد. اكنون باب در بافت و پوشش مذهب بهترين فرصت را براي اظهار وجود به مخالفين مي داد. البته گسترش دعوي باب دلايل سياسي ديگري نيز داشت كه در ادامه به آن خواهيم پرداخت .
باب يك سال پيش از اعدامش ميرزا يحيي نوري ملقب به « ازل » را به جانشيني برگزيد. اما ازل كه از ترس دولت زندگي مخفي اختيار كرده بود همه ي كارها را به برادر پدريش ميرزا حسينعلي بها سپرد و بها به عنوان پيشكار او رشد و نفوذ بسياري در ميان طرفداران باب يافت . چندي نگذشت كه به دليل فشارهاي حكومت ناصري بابيان جايي براي ماندن در ايران نيافتند و از بغداد سردرآوردند كه در اين زمان تحت امر سلطان عثماني بود.
در آن جا حسينعلي بها براي ارضاي حس جاه طلبي خود دست به اقدام عجيب و بي سابقه اي زد. ماجرا از اين قرار بود كه باب در زمان حيات خود كتابي به نام « بيان » نوشت كه كتاب احكام او به شمار مي آمد. او در اين كتاب وعده داد كه در آينده اي بس دور از ميان بابيان كسي به نام « من يظهره الله » ظهور خواهد كرد و همه بايد اطاعت او را گردن نهند. ولي بها به ابتكار خود اين فاصله ي زماني بسيار طولاني را كوتاه كرد و تنها چند سال پس از مرگ باب ادعا كرد كه او همان من يظهره الله است كه وعده اش در كتاب « بيان » آمده بود.
ادعاي گزاف و جاه طلبي بها موجب اختلاف شديد ميان او و ازل گرديد.